بهرادبهراد، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ستاره زندگی ما

خبر بارداری

1393/9/25 15:32
نویسنده : مریم
138 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم ، تو ماه اردیبهشت بود که احساس کردم یه چیزی فرق کرده . با ناامیدی از داروخونه بیبی چک خریدم و فکر می کردم که مثل همیشه جوابش منفیه. ولی بعد چند دقیقه دیدم که یه خط صورتی کمرنگ کنار خط اول ظاهر شد. باورم نمی شد و رفتم سراغ بیبی چک دوم ولی بازم نتیجه همون بود. خیلی خوشحال شدم ولی حیف که تنها بودم و نتونستم این خوشحالی رو با بابایی قسمت کنم چون بابایی تو بندرعباس کار میکنه. پیش خودم گفتم بعد از ازمایش خون و اطمینان کامل از این جریان به بابایی هم خبر می دم. از شانس من اون ورز پنج شنبه بود باید تا شنبه صبر می کردم. این دو شب مثل شب یلدا گذشت و شنبه اول وقت رفتم آزمایشگاه. دل تو دلم نبود و قلبم مثل گنجشک می زد. جواب آزمایش رو بعد از ظهر گرفتم و از خوشحالی بال درآوردم : بله یه فرشته کوچولو مهمون دلم شده بود. همون موقع زنگ زدم به بابایی و خبر اومدنت رو بهش دادم . اولش باورش نمی شد و فکر میکرد دارم اذیتش می کنم ولی وقتی دید جریان جدیه خیلی خوشحال شد. البته بیشتر به خاطر اینکه از ما دور بود و نمی تونست مراقب ما باشه نگران بود و همون موقع تصمیم گرفت که هر چه زودتر کارش رو به تهران منتقل کنه . 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان زهره
25 آذر 93 16:10
مبارکت باشه گلم