بهرادبهراد، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

ستاره زندگی ما

زمینی شدن ستاره ما

1393/10/27 16:16
نویسنده : مریم
149 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم ، روز 17 آبان ماه ساعت 11:15 شب به این دنیا اومدی و زندگی ما رو ستاره بارون کردی. 

ماجرا از این قرار بود که واسه آخرین بار وقت سونوگرافی داشتم و قرار بود بر اساس اون روز تولد شما مشخص بشه. دکتر سونوگراف کلی من رو ترسوند و گفت آب دور جنین خیلی کمه و امروز یا فردا حتمن باید به دنیا بیاد. از اتاق سونوگرافی اومدم بیرون و سر بابا محمد کل غر زدم که این چه دکتری بود و کاش می رفتم پیش دکتر سونوگراف همیشگیم . بابا محمد گفت که حالا بریم پیش دکترت ببینیم چی میگه و تشخیص اون مهمه. خانم دکتر با دیدن سونوگرافی گفت که این وضعیت خیلی خطرناکه و باید هر چه زودتر بچه به دنیا بیاد . بهش گفتم که خیلی به این سونوگراف اطمینان ندارم و قرار شد که به صورت اورژانسی برم بیمارستان ابن.سینا و اونجا دوباره سونوگرافی کنم . رفیتم اونجا و بعد از یک ساعت معطلی سونوگرافی با نتایج کاملن متفاوت انجام شد و خانم دکتر با دیدن سونوگرافی جدید گفت که حالا خیالمون راحته و واسه 5 روز دیگه وقت سزارین گذاشت. ما هم خوشحال و خندان اومدیم سوار ماشین شدیم و تا حرکت کردیم به بابایی گفتم که احساس می کنم حالم نرمال نیست و دلم یه جوریه و دوباره برگشتیم پیش خانم دکتر و جریان رو بهش گفتم و اون هم گفت باید معاینه بشی و معلوم شد که بعله آقا پسر ما باید همین امشب به دنیا بیاد. خانم دکتر گفت کیسه آبت در حال چکه کردنه و حتی خونه هم نباید بری و مستقیم برو بیمارستان. از یه طرف استرس گرفته بودیم و از طرف دیگه خوشحال بودیم که انتظار واسه دیدن روی ماهت تموم میشه. توی راه به همه زنگ زدیم و خبردارشون کردیم. بابایی با سرعت ما رو رسوند بیمارستان عرفان و کارهای پذیرش انجام شد و منتظر شدیم تا خانم دکتر بیاد و عمل شروع بشه. دو ساعت انتظار به اندازه یک عمر گذشت و بالاخره خانم دکتر رسید و بعد از خداحافظی با بابایی و خاله ژیلا که خودشو به سرعت رسونده بود بیمارستان، راهی اتاق عمل شدیم. روحیه و اخلاق خوب پرسنل اتاق عمل یه خورده استرسم رو کمتر کرد و هی به خودم میگفتم تا چند دقیقه دیگه روی ماه پسرم رو میبینم و دلم غرق شادی می شد. با شنیدن صدای گریه ات دنیام ستاره بارون شد و وقتی پوست لطیف صورت رو به صورتم زدن از شادی گریه کردم. 

شاه پسر ما با وزن 2950 گرم و قد 48 سانتیمتر پا به این دنیا گذاشت. 

پسر عزیزم، ازت ممنونم که با اومدنت زندگی ما رو شیرین تر کردی.

 

پسندها (4)

نظرات (3)

مامان طاها و رها
27 دی 93 16:31
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد خدا حفظش كنه ان شاالله
آبجی فاطمه
2 بهمن 93 2:01
ماشاالله چه گل پسری.مبارکتون باشه.خداحفظش کنه زیرسایه ی پدر ومادرش
♥ایدا♥
5 بهمن 93 21:57
وایییییی خدا چه قدر خوشگله ماشالاه به منم سر بزن خوش حال میشم