پسرک خوش خنده من
قند عسلم ، هر روز که می گذره شیرین و شیرین تر می شی. الان چند وقتیه بابایی رو کامل میشناسی ( البته از یک ماه پیش مامانی رو میشناختی ) وقتی بابایی از سرکار میاد خونه و باهات حرف میزنه ذوق می کنی و دست و پا می زنی . همینطور با چشم بابایی رو دنبال میکنی تا بیاد و بغلت کنه.
دیشب وقتی بابایی داشت باهات بازی می کرد برای اولین بار با صدا قهقهه زدی و کلی من و بابایی رو ذوق زده کردی.
هر وقت هم باهات حرف می زنیم با صداهای مختلف جواب می دی و باهامون صحبت می کنی. کلی برامون آغون آغون میگی و صداهای مختلف در میاری.
دیگه جغجغه هات برات جذابیت ندارن و دنبال وسایل جدیدی هستی برای سرگرمی. عاشق عروسک آقا خرسه شدی که از خودت بزرگتره !
عاشق بادکنک پاتریک شدی که خاله ژیلا برات خریده
وقتی با پاهای کوچولوت باهاش بازی می کنی خیلی بهت خوش میگذره
صبح ها هم که ماشالا همیشه با خنده بیدار میشی
وقتایی که تو بغل بابایی هستی و داری باهاش بازی می کنی و از خنده ریسه می ری